مرکز آموزشی درمانی شهید آیت الله دستغیب
مدیران چگونه می توانند با ایجاد انگیزه در کارکنان عملکرد آنان را بهبود بخشند
-
انگیزش موضوع فریبنده ای است و همیشه دربارة اینکه فرد چگونه می تواند دیگری را بیانگیزد پرسش هایی مطرح بوده است. انگیزش از دورن بر می خیزد. شما می توانید به آنچه که شخص به خاطرش انگیخته می شود موثر واقع شوید. و نهایتاً چگونگی تاثیر شما بر هدایت انگیزش افراد در جهت علمکرد خوب است.
یک مدیر و رهبر خوب می داند که افراد برای انجام کارهایی که به اعتقادشان بهترین منافع را دارد برانگیخته می شوند. کارمندانی که به نظر می رسند انگیزش قابل قبولی برای کار دارند بر این باورند که انجام یک کار خوب برای سازمان به نفع آنهاست. آنان سعادتشان را در ارتباط با سعادت سازمان می دانند.
مدیری که در فراهم سازی چنین وضعیتی موفق می شود، گروه کاملی از کارکنان با انگیزه را در دسترس خواهد داشت. و آنها نیز در همان حال منافع انگیزش پایدار را در می یابند.
انگیزش و علمکرد بهتر
چه سابقه مدیریتی داشته باشید و چه از طریق ارتقاء به این مقام رسیده باشید نیاز دارید تا مطالب مهمی درباره جهت دهی انگیزش کارکنان برای عملکرد مطلوب بدانید. شما نمی توانید تنها با انتقاد یا تشویق، پاداش یا تنبیه، تطمیع یا تهدید آن را به ثمر برسانید.
شما نمی توانید کسی را برای انجام کاری بیانگیزید. آنان قبلاً دارای انگیزه شده اند.
انگیزش در واقع کشش درونی، جنبش یا قصدی است که سبب می شود تا شخص به روش معینی عمل کند یا به سمت هدف مشخصی حرکت کند.
انگیزش از دورن بر می خیزد و از درون جاری می شود نه از بیرون. شما انگیزش ایجاد نمی کنید. شما انگیزشی را که قبلاً وجود داشته ترسیم نموده و به آن جهت می دهید و هدایت می کنید. همان چیزهایی که در شما ایجاد انگیزش می کنند در افرادی که با شما کار می کنند هم ایجاد انگیزه می کند.
ما به غذا، سرپناه و پوشاک احتیاج داریم و برای کسب آنها کار می کنیم. ما خواستار مزایای خوب و به ویژه ایمنی و
سلامت هستیم. ما در پی فرصتی هستیم تا پیشرفت و ترقی کنیم. می خواهیم امنیت شغلی داشته باشیم، حتی اگر شما نتوانید در مورد حقوق و مزایای آنها کاری کنید می توانید استانداردهای اجرایی را در کمال وضوح و استواری و صداقت به آن ها بشناسانید و به آنان اختیاراتی بدهید تا وظایفشان را آن گونه که می دانند به بهترین نحو انجام دهند. بدین گونه کارکنان، فرصت کسب چیزهایی که بدان ها نیاز دارند خواهند یافت.
شما می توانید محیطی ایجاد کنید تا افرادی که با شما کار می کنند بتوانند ادعا داشته باشند و از استعداد و توانائی هایشان تا حد ممکن استفاده کنید. همان طوری که شما قادر به بروز و استفاده و از توانائی هایتان هستید.
در واقع این یعنی انصاف در مدیریت.
شما باید محیطی مثبتی را خلق کنید. نمی توانید بی تفاوت باشید. شما با گفتار و اعمال به کارکنان نشان می دهید. که در موردشان به چه می اندیشید و از آنها چه انتظاری دارید، حتماً نوع ارتباط کاری را که طالب آن هستید مشخص کنید . به یاد داشته باشید که از خودتان بپرسید که من چه نوع محیط کاری را می آفرینیم. مطمئن باشید جوابتان این است که محیطی که باعث پیشرفت و بهبود شود نه اینکه مانع انگیزش و کارائی باشد.
اگر محیط را بر طبق برنامه ایجاد نکنید باز به نوعی آن را به طور اتفاقی ایجاد خواهید کرد. به هر حال کارکنان آنچه را
که دریافت می کنند پس می دهند. آنها آئینه انگیزش و رفتارتان هستند.
شکل گیری نگرش ها و راهبردها یک حقیقت محض است و حاصل تعاملات روابط انسانی، هر چند که به سطح مطلوبی از آگاهی نرسد. آنها آن طوری که عمل می کنید، عمل خواهند کرد نه آن طوری که می گویید. از میان اعمال و گفته ها، آنها اعمالتان را باور می کنند.
شما باید به گفته خود عمل کنید. می گوئید در اطاقم همیشه باز
است وبه آنهااطمینان می دهید.
اما در حقیقت
بیشتر اوقات بسته است، یا در باز است اما شما در دفترتان نیستید .یا اینکه آنجایید ولی در دسترس
نیستید و یا نهایتاً با مراجعان دیدار می کنید ولی به آنچه که می گویند گوش نمی
دهید.
در واقع چه
چیزی را باور کنند. آنچه را می گویید یا آنچه را که بدان عمل می کنید. حقیقتاً هر
زمان، اعمال همیشه رساتر از الفافظ سخن می دانند. در واقع شما در افراد انگیزشی ایجاد نمی کنید. بلکه آنان قبلاً
با انگیزه شده اند. شما در حقیقت انگیزش آنان را هدایت می کنید.
برای تعهد رهبری کنید نه برای اطاعت
اقتدار شما
بر گرفته از مقام تان نیست. بلکه از افرادی که با آنان کار می کنید حاصل می شود.
وقتی راه های رسیدن به هدف مشترک را بدانید و در آن جهت حرکت کنید. آنان تصمیم به
پیروی از شما می گیرند. رهبر تربیت می کند، می آموزد، روشنگری می کند، متقاعد می
سازد، ترغیب می کند، هر کاری و هر چیزی که به دیگران کمک کند تا کارشان را در حد
توانشان حتی بعضی اوقات بیشتر از ظرفیت شان به انجام برسانند.
رهبران موثر
فقط سخن نمی گویند آنها راه و روش را نشان می دهند، اصلاح می کنند و ترغیب می
نمایند. در جستجوی تعهد، روسا خواهان تبعیت و فرمانبرداری رهبر را در جهت کسب
موفقیت باور دارند. و این انگیزش افراد برای عملکرد در سطح بالا سهم بزرگی دارند.
رهبر بودن
والاست. اما رهبری موثر، زمان و انرژی کمتری نسبت به ریاست صرف می کنند و در نتیجه
به بهره وری و
اصول درست می
افزاید.
وقتی شما
طالب اطاعت هستید، چیز دیگری از اطاعت کسب نمی کنید. اطاعت تعالی را به ارمغان نمی
آورد. در بهترین موقعیت، نتیجه متوسط و در بدترین شرایط نتیجه بدی نخواهد داشت.
کارکنان
وفادار تحت تاثیر اطاعت، مورد رنجش واقع می شوند و فقط منتظر فرصتی هستند که شما
را تضعیف کنند.
تعهد نه اطاعت
شما مرئوسان
مطیع را نمی خواهید، بلکه همکاران متعهدی را می خواهید که نفع شخصی خود و شما را
در گرو نفع سازمان می بینند. آنها زمانی هم تحت نظارت شما نباشند به خوبی و جدیت
کار می کنند چون آنان با شما کار می کنند نه برای شما.
در واقع تعهد
قول یا عهدی که افراد برای رسیدن به اهداف سازمانی پایبند می شوند. و برای دستیابی
به آن اهداف وظایفی را عهده دار می شوند.
همه ما،
سرپرستانی داریم که با افراد طوری رفتار می کنند گویی آنان تنبل یا غیر قابل
اعتماد هستند، این روسای بد، شکایت می کنند، رشوه می دهند، تهدید می کنند، شایعات
را تقویت می کنند و اسنادی را علیه کارکنان جمع می کنند.
همه این ها
را به خاطر اینکه آنها را تحت کنترل نگه دارند انجام می دهند. آیا این گونه رفتار
شما را بر می انگیزد. مطمئن باشید که همین قدر برانگیخته می شوید تا از تنبیه به
دور باشید، همچنین وقت خود را به بطالت می گذرانید و یک سری کارهایی انجام می
دهید، تا مشغول شوید و حقوقتان را بگیرید. این نوع سرپرستان سعی نمی کنند به افراد
برای انگیخته شدن کمک کنند. آنان سعی دارند از طریق ترس و تطمیع افراد را کنترل
کنند .آنها بدترین اعمال را در کارکنان خود می پرورانند.
شما نمی
توانید این نوع توافق را تنها با گفتارتان به وجود آورید. شما باید با انجام
تعهدهایتان زندگی کنید و اگر این گونه عمل کنید به طور خود کار شروع به هدایت
انگیزش کارکنان خواهید کرد.
طرز بیان، ایجاد ارتباط تصویری
شما باید از
زبانی استفاده کنید که پیامتان را به وضوح برساند و به تقویت انگیزش همکاران کمک
کند. شما نمی توانید به تنهایی نگرش خود را به واقعیت تبدیل کنید. شما نیازمندید
که تک تک همکاران با شما همراهی کنند. شما احتیاج دارید که یک حس و مفهوم واحد و
یک تعبیر و تفسیر از واقعیت مشترک را بیافرینید. و فقط بعد از آن می توانید
هماهنگی عمل را کسب کنید.
از گفتار
برای تجسم کردن استفاده کنید. این موضوع درک پیام های شما را واقعی و آسان می سازد
و به عبارت دیگر به هنگام ارتباط سعی کنید گفتارتان عینی باشد نه ذهنی. ساده صحبت
کنید و از زبان ساده و واضح استفاده کنید. وقتی می تواند همان اثر را داشته باشد و
قابل فهم تر، سخن را طولانی نکنید.
چه شما رو در
رو صحبت کنید، یا پیامتان را به صورت ایمیل به ده نفر بفرستید یا اینکه در هزاران نسخه گزارش
بنویسید،درهرحال سعی دارید با فرد یا افرادی در یک زمان مشخص در ارتباط مشخص در
ارتباط باشید.
اگر واضح و
صریح عمل کنید، فکر نکنید که قدر و منزلت و اختیارتان را از دست خواهید داد. بر
عکس این قدرت تفهیم
شما را
میرسانید. در واقع طرز بیان کلام و استفاده از آن به طور واضح به همکاران کمک می
کند تا برای انجام همکاری از انگیزش
لازم برخوردار شوند.
جلساتی که انگیزه ایجاد می کنند
جلسات موثر
هستند. شما به جلسات نیاز دارید. اتفاقات خوبی می تواند در آن رخ دهد که به سادگی
در دیگر انواع ارتباطات مانند ، ایمیل، تلفن، یادداشت ها یا مکالمات
خصوصی، به وجود نیاید. در جلسات افراد می توانند کارشان را با همدیگر هماهنگ کنند
و فرصتی پیش بیاید که به همدیگر کمک کنند یعنی هر چیز مفیدی که باعث انگیزش فرد در
انجام بهتر کار گردد.
باید مهارتهای خود را آشکار سازید. دلایل خود را برای برگزاری
جلسه ارائه نمایید، بازدههای خود را مرور کنید. هر چه
مصمم تر و
هدفمند تر باشید، جلسات هم هدفدار تر خواهند شد. با آرامش خاطر جلسه ای را مجسم
کنید که در جریان است. اگر
افکار مثبتی داشته باشید با اعتماد بر نفس خود ایجاد کرده اید، یک اجرا بهتر را جلوه
گر خواهید ساخت.
اگر همه نکات
و موارد را رعایت کنید، جلسات فرصتی خوب برای مبادله نظرات و حل مشکلات خواهد
گردید و یقیناً
کارکنان لذت
خواهند برد. برای این کار ممکن است پاداشی نگیرید ولی می دانید که موفق تر هستید
چرا که تصمیمات بهتری گرفته
اید و توانسته اید تعهد کاری همکاران را بالا ببرید.
در واقع
جلسات اتلاف وقت نیستند. و انگیزش همکاران را افزایش دادید.
کارکنان را در جهت مشکل گشایی به افراد خلاق تبدیل کنید
اگر کارکنان
احساس خلاقیت داشته باشند انگیزش آنان افزایش خواهد یافت. اجازه دهید که نزدیکترین افراد
به مشکل، آن را حل
کنند به نظر ساده می رسد، این طور نیست. این میان کارکنان یک حس مشترک خوبی است
اما واقعیت چیز دیگری است.
اغلب مدیران مشکل را از کارمند دور کرده و با تشکیل انجمن ها، جمع آوری اطلاعات و
... گزارش منتشر می کنند. و
راهکار تحمیل می کنند. عواقب این کارها ممکن است مشکل را حل کند یا نکند، اما نقشی
که این روش دارد
زمانی که به
آنان اعتماد ندارید، آنها هم حس خوبی از مدیران نخواهند داشت فقدان اعتماد همیشه
به طور منفی به
انگیزش
کارمندان اثر می گذارد. و یا شاید هرگز مشکلی بیان نشود چون افراد احساس می کنند
که شما بر این باورید که آنها توان
لازم برای حل آن را ندارند، هر چند که آنان می توانند با کفایت ترین افراد برای
کشف مشکلات و حمل آنها باشند.
بنابراین اگر کارکنان دیگر حل مشکل نباشند چرا باید تعجب کنید. به عبارت دیگر، علت
آن، این نیست که به حد کافی زرنگ
نیستید یا اینکه توجهی نمی کنند بلکه از آنان خواسته نمی شود که مشکل گشایی کنند.
کارکنان برای
ارائه راه حل ها داوطلب نمی شوند چون فکر نمی کنند مدیران به آنان گوش کنند. آنها برای ارائه پیشنهادات مورد قدردانی
و تشویق قرار نمی گیرند و به رسمیت شناخته نمی شوند. در واقع به همکاران کمک کنید تا به صورتی اخلاقی به حل
مشکلاتشان مبادرت ورزند و انگیزش آنان افزایش می یابد.
وقتی کار خودش پاداش است
زمانی که
افراد احساس کنند شغل مناسبی دارند برای انجام کار، انگیزش کافی خواهند داشت. ما
با انجام کار، شاهد بعضی اتفاقات
هستیم و اگر این اتفاقات خوشایند ما باشند، رغبت بیشتری برای انجام آن نخواهیم
داشت.
کار وقتی پاداش به وجود می آورد که سه شرط برای آن موجود باشد:
- افراد آنچه را که
انجام می دهند دوست داشته باشند.
- آنان از اهمیت
وظایفشان با خبر باشند.
- از نظر خود و
سایرین کار خوب انجام دهند.
تحت شرایط
فوق، کارکنان احساس رضایت و کمال می کنند. این ها در مفهومی دیگر تقویت مثبت را
تداعی می کنند
تقویت مثبت
محرک قوی برای تداوم رفتار است.
رویکرد تقویت
را حفظ کنید، چگونه این رویکرد را به محل کار ببریم. ساده است، اگر می خواهید
کارکنان احساس انگیزش کنند، و خوب
کار کنند، یکی از بهترین کارهایی که می توانید انجام دهید اینست که آنها را با شغل
شان متناسب کنید و به آنان
اطمینان دهید که ابزار و حمایت لازم برای انجام آن را فراهم خواهید ساخت. زمانی که افراد کاری را که
متناسب با آنان است
انجام دهند، طبیعتاً برای تداوم عملکرد و رفتار تقویت خواهند شد.
پاداش: آنچه که می خواهند:
از پاداش ها
برای تقویت انگیزش استفاده کنید تا کاری که از همکاران انتظار دارید انجام دهند.
پاداش ها انگیزشی برای عملکرد هستند.
در واقع ساده
است، به عنوان مدیر باید تلاش کنید که پاداش مناسب کار را مشخص سازید. وقتی که
کارکنان احساس کنند که مورد
قدردانی و احترام واقع می گردند بهتر کار می کنند.
تقویت بهتر
از پاداش است، اما پاداش هم بهتر است خیلی بهتر از هیچی بشرط آنکه آن را به درستی
انجام دهید. در
استفاده از
انواع پاداش ها دقت کنید.
ما هم افزایش
پرداخت ها را دوست داریم. اما تاکید ما این است که با وظایف کاری در ارتباط باشند.
علاوه برای آن حتی اگر پاداش در
ارتباط با عملکرد شغل باشد، در شرایط خاص این پرداخت و پاداش نیز ممکن است با شکست
مواجه شود و این زمانی
اتفاقی می افتد که پاداش خودش به تنهایی هدف باشد.
چه نوع پاداشی موثر است، پاداشی موثر است که:
- در ارتباط با عملکرد ویژه باشد.
- به موقع صورت گیرد.
- و مکرر اتفاق بیافتد.
حتی اگر، افزایش پرداخت سالانه را با نوعی ملاک شایستگی ربط دهید ، تقریبا ممکن نیست به اندازه اضافه پراخت خیلی کم در پایان هفته برانگیزش افراد موثر واقع شود.
هرچه در ارائه پاداش تاخیر کنید همراه با جدا کردن آن از عملکرد ، به مرور اثر آن را نیز کم رنگ تر خواهید ساخت.
به تلاش ها هم پاداش دهید، نه فقط به نتایج، به تلاش ها هم ارج نهید، اگر شما چنین کنید به افراد می گویید که
جستجوی انجام بهتر کار و یادگیری از تجربه برای شما مهم است. این امر انگیزش فرد را در جهت تلاش برای انجام بهتر کار تقویت می کند.
در واقع از پاداش ها برای تقویت انگیزش کارکنان استفاده کنید تا با رضایت خاطر طبق انتقادات و درخواست های شما
کار کنند.
استرس
باید به
کارکنان کمک کنید تا بر استرس هایی که در انگیزش تاثیر منفی دارند فائق آیند.
استرس یک عکس
العمل جسمی و روانی در برابر یک خطر و یا تغییر شرایط محیطی می باشد، استرس واکنش
روانی و عاطفی در
برابر تنش های زندگی است و اگر بیش از حد گردد و حتی میتوانند به ما آسیب های
روانی و جسمی درمان ناپذیری
برساند. عوامل استرس زا در همه شرایط زندگی وجود داشته و گاها غیر قابل اجتناب می
باشد .کمک کردن به همکاران تنها
کاری است که می توانید انجام دهید. در واقع زمانی می توانید که موفق شوید، آنها هم
در وجودشان احساس نیاز را
داشته باشند در نهایت «خواستن» آنها و «کمک» شما، نومیدی آنها را پایین می آورد.
دقت کنید وقتی می گویم «چنانچه
کارکنان احساس نیاز کنند» به این معنی است که شیوه ای تجویز کنم تا کارکنان به
سلامتی خودشان اهمیت دهند.
تامین سلامتی و تندرستی کارکنان از هر هدفی که داشته باشید مهم تر می باشد و این
یعنی یک کارخوب و مدیریت
هوشمندانه و انسان گرایانه است «کارکنان آسوده خاطر» کارا و موثر کار می کنند و از انگیزش لازم
برای انجام کار بهتر
برخوردارند.
اعتماد کارکنان را جلب کنید
ممکن است شما
دربسیاری ازشرایط وسبک های رهبری برتر باشید اما چنان چه مدیران و کارکنان به
همدیگر اعتماد
نداشته باشند
هیچکدام از این توانایی ها و مهارت ها به درد نخواهند خورد. و صد البته اگر این
نشانه ها همراه با دوستی و رفاقت باشد
محیط کاری لذت بخش تر هم خواهد شد. کارکنان اگر به مدیرشان اعتماد کنند او میتواند
رهبری اثر بخش تری را اعمال
کند. بنابراین باید بگوییم که اعتماد ضرورت دارد.
برای جلب
اعتماد نه تقاضا کنید و نه خواهش ، بلکه روشی را به کار گیرید.تا در آنها بر شما
اعتماد پیدا کنید .بدین سان می توانند به
شما تکیه کنند و روی کمک شما حساب کنند. این را با استقلال آنها قاطی نکنید و در
سر راه آنها قرار نگیرید.
اجازه بدهید راحت باشند. اگر اعتمادشان را جلب کنید تا خود آگاه با شما همراه
خواهند شد.
اعتماد دفعتا
ایجاد نمی شود. آن به زمان نیاز دارد و به آرامی و گذشت روزها به وجود می آید
کارکنان علاقه مند به رفتار صادقانه هستند
و این، اعتماد آنان را به سوی شما جلب می کند در غیر این صورت کار از کار می گذرد
و دوباره فرصت جبران پیش
نمی آید.
«سمیه منتظری»
نظر دهید